سلام علیکم
ان شاءالله همانطور که در نوشته ی قبلی بعرض رسید در این فرصت می خواهیم به نکته ای بپردازیم که اصلی ترین حرف در نوشته ی صدق عزیز است ، منتها تا یادم نرفته اول امروز یعنی روز جمعه را خدمت شما عزیزان تبریک عرض کنم و در ضمن فردا را هم که اربعین است تسلیت بگویم و بعد برویم ببینیم اینکه : اول کار منجمله همین کار حرف زدن یعنی چه که با نام خداست ؟
مقدمه ای در بیان مطلب :
پس فعلا کاری با تعبیر بکار برده ی صدق عزیز در نوشته اش نداریم که آیا آخرین این چیه ورژن یا نسخه ی تعبیر اول کارها "بانام خدا" ست ؟ که در آخرین کتاب آسمانی ، برای آخرین پیام آور از طرف خدا برایمان ، نازل شده .
چراکه اگر بعنوان مثال بشکل تعبیر : " بِسْمِ اللَّهِ" بهنگام کارسوار شدن حضرت نوح علیه السلام به کشتی نباشد ، شبیه تعبیر : " ... بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، و ... " در کار نامه نوشتن حضرت سلیمان علیه السلام به ملکه سرزمینی که هدهد خبرش را برای آن حضرت آورده بود که می باشد ، با این فرق آن : " إِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ ... " و این إِنَّهُ مِن ( صدق عزیز ) وَإِنَّهُ ( بسم الله الرحمن الرحیم ) ، و ... ، که گفتیم ولو از سر تقلید از بالا دستش ، حالا پدر و مادر و یا استادش باشد .
اینجا بد نیست یادمان نرود که عصر یونان باستان با دانشمندانی چون ارسطو ، افلاطون و سقراط و اساتید بالا دست اینهم پس از عصر نوشتن آن نامه ی حضرت سلیمان نبی علیه السلام است ، یعنی اگر تحقیق بعمل آمده باشد که سلسله اساتید یونان باستان در بالادست به شاگردی آن حضرت منتهی می شود پس بی خبر بودن از این تعبیر جای سئوال دارد ، خصوصا آنجا که ارسطو در کار تدوین منطقش گفته باشد با توجه گفته های پیشینیانش بوده ، بلکه جمع آوری گفته های آنها بوده ، که جای سئوال دارد منطق سلیمانی ؟
البته گفتیم که ما فعلا با این کاری نداریم ، چراکه شاید گفته شود علاوه بر این تعبیر که در قرآن و سوره ی نمل آمده ، در بالا دست همین سوره و دیگر سور نیز همین تعبیر را داریم ، و برای این تعابیرهم "مرتبه" ای قائل شد ، یعنی کارشاید به بالا دست حالا بسم الله سوره ی علق که اول نازل شده ، یا بسم الله سوره ی بقره که اول قرآن است نیز کشیده شود ، یعنی بسم الله سوره ی حمد و در بالادستش هم نقطه ی آغاز کار نقطه ی ب بسم الله این سوره باشد .
پس این هم بماند برای همان گنگره ی علوم انسانی که صدق عزیز در نوشته اش خبرش را داده ، و سند و "مرتبه" ی اسناد بالا دستی شروع بکارش .
الآن ما حتی با اینهم کاری نداریم که طبق سابق و متأسفانه در این سه دهه ی اخیر هم باز سر و کله ی این چیه : " پارادوکس " ی مثل : " پارادوکس " امثال راسل پیدا شود و سند بالادستی او سرمشق کار قرار داده شود ، در حالیکه همانطور که در نوشته ی قبلی بعرض رسید می خواهیم بگوییم که حتی راسل هم با اینکه در کتابی بعنوان " چرا مسیحی نیستم ؟" سند بالادستی را با نتیجه گیری از نقل داستان پرسش و پاسخ پسر و پدری مسیحی زیر سئوال برده ، ولی در عمل و منجمله کار گفتن شروع بکاری دارد مثل دیگران .
پس نه تنها این بلکه مانعی هم ندارد که الآن هم مثلا شورای انقلاب فرهنگی مثل ستاد انقلاب فرهنگی در سابق ، باز هم اقدام به ترجمه ی کتابی مثل کتاب : " تئوری طبیعی مجموعه ها " کند که در آن سند بالادستی بدنیا آمدن بشر یعنی حضرت آدم ابوالبشر علیه السلام زیر سئوال رفته باشد ، و پس نتیجه اینکه : "مجموعه ی جامع " بالا دستی بنام "خدا" هم نداریم ، و برای اینکه : " آب در هاون کوبیدن" هم از آب در نیاید بجای فرض مجموعه ی "جامع" ، پس فرض بر این بگذاریم که در آغاز کار : مجموعه ای " تهی " داریم .
چراکه فعلا کاری به اینهم نداریم که درتعریف صفر گفته شده میان تهیست ، در تعریف همان که حسب نقلی در قرن شانزده میلای توسط یک دانشمندی هندی کشف شده و بنام کاشفش هم نامگذاری شده ، در حالیکه پیش از این و ایشان هم عالم بکار بوده و بشری مثل ایشان هم بیکار نبوده ، چراکه اگرهم گفتن میان پر بودن نقطه ، مثل میان تهی بودن صفر ، خالی از اشکال نباشد ، ما که گفتیم می خواهیم ببینیم اول کار منجمله کار حرف زدن یعنی چه که با نام خداست ؟
یعنی فعلا کاری به این هم نداشتیم که امام علی علیه السلام ، حسب نقل کتاب نهج البلاغه ، در خطبه ی اولش ، فرموده باشند : نه تنهاهر توصیف شده ای ، بلکه خود توصیف ، مثل همین میان پر بودن هم ، شهادت می دهد که غیر توصیف شده است ، و وقتی به هریک از ایندو اشاره می شود از دیگری خبری نیست و ... ، حالا توصیف مجموعه ای که بر فرض میان تهی باشد که مثل قضیه ی سالبه است که مثلا به نقل استاد شهید مرتضی مطهری در پاورقیهای : "اصول فلفسه و روش رئالیسم " مرحوم علامه ، تحت مطلب : "پیدایش کثرت در ادراکات" و : " ریشه ی نخستین " آنها ، نه تنها پس از پیدایش قضیه ی موجبه است ، بلکه یکی از تعاریفش اینست که مثل قضیه ی موجبه گفته شود : صفرچیزی میان تهی است ، و ساده اش همان که مثل نقطه که گفته می شود میان پرست ، گفته شود اینهم میان تهیست .
پس فعلا کاری به این نداشتیم که ببینیم محتوای مثلا گفته ی صدق عزیز چیست ؟ که دستور کاری هم بالادستش داشت برای بیان محتوای گفته شده ! بلکه برای گفتن ، که در آغاز پر یا خالی است ، و بقولی دیگر که اخیرا رنگ گرفته میان این دو "خاکستری " ! ما که هنوز وارد دستور العمل کار منجمله حرف زدن که نشده ایم !؟ ان شاءالله که به این هم برسیم و آخرین نسخه ی محتوای گفتن هم رونمایی بشود .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، قُلْ →هُوَ ← اللَّهُ أَحَدٌ ، اللَّهُ الصَّمَدُ ، لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ، وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ .
فعلا می بینیم که حتی مثلا راسل هم بنایش را بر " یک " چیزی گذاشته ، منتها منتهای دانش این دانشمند انگلیسی که یک قرنی هم از خدا عمر گرفته در این فرصت به این رسیده که نقطه ی آغاز کار مجموعه ای تهیست ، بعبارت دیگر "یک " چیزی که " تهی " است .
ناگفته : " یک تهی ، خالی ویا صفر " فرق دارد با آنکه از آن به " صفریک " تعبیر می شود و همچنین این چیه "فازی" میان آندو یا ایندو که فعلا کاری به اینها هم نداشتیم ، فقط اینقدردر باره ی "این" یا "آن" دو گفته ایم که مورد اشاره اعم از "یک صفر" یا "صفر یک" و هر "دو" ی دیگریست ، پس در اینها هم بنا بر "یک دو" گذاشته شده ، منتها بر یک دویی که یک رقمش صفرست ، حالا چه در بالادست و چه در پایین دست .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالنَّجْمِ ... ، ... ، "ذَلِکَ" مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى ، ... .
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته .